سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دل ها بر دوستی آن که به آنها نیکی کند و دشمنی آن که بدان ها بدی کند، سرشته شده است . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
بیا با هم تا به دریا برسیم

.

باران که می بارد تو می آیی ..

این ترانه ای بود که امروز وقتی داشتم میرفتم دانشگاه ازرادیو پخش میشد .اون موقع فکر نمیکردم امروز منم زیر بارون خیس بشم .اولش نم نم بود ولی همیشه که بارون یواش نمیاد. بارونم مثل احساس دل ماست بعضی وقتا ازش خبری نیست ،بعضی وقتا اون قدر آروم و نم نم مییاد که آرامش رو به بهترین نحو به آدمها هدیه میکنه .اما امان از روزی که تند بشه .اون موقعی که مثل شلاق میکوبه .اما من بارون رو با همه حالتاش دوست دارم .بارون خیلی قشنگه، به قشنگی همون حسی که گفتم .اما نمیدونم چرا بعضی آدمها از بارون فرار میکنن .نمی دونم چرا بعضی ها میترسن زیر این هدیه خدا خیس بشن .چرا بعضی ها بودن زیر سقفای کاذبی که خودشون واسه خودشون ساختن رو به نشستن دونه های عاشق بارون روی گونهاشون ترجیح میدن .امروز اینقدر حرف برای زدن زیر بارون داشتم ،اینقدر توی ذهنم جمله سازی کرده بودم ،اینقدر دنبال کلمه هایی که به بارون میخوردن گشته بودم ...اما حیف ،حیف که دیگران مثل من زیر بارون بودن رو درک نمیکنن.دلم میخواست کسی باشه که این حرفا رو بشنوه ،دوست داشتم امروز برم زیر بارون و با خودم بلند بلند بخونم باران که می آید تو می آیی ...ولی فهمیدم اون هم از بارون میترسه .صبر میکنه بارون بند بیاد بعدش خودشو نشون بده .یه جمله کلیشه ای میگه رنگین کمان پاداش کسانی ست که تا آخرین قطره زیر باران میمانند.من امروز تا آخرین قطره زیر بارون موندم اما به هیچ وجه انتظار رنگین کمان رو نداشتم .آخه رنگین کمان به چه درد من با این حال و روزم میخوره .چه گره ای از این همه گره افتاده به زندگیم باز میکنه .اونی که به درد من میخوره یه چیز دیگست .

هیچ وقت زیر بارون از چتر استفاده نمیکنم .فکر میکنم چترم یه سقف کاذبه .چتر نمیذاره آسمون آبی رو ببینی ،نمیذاره چشمای خیس تو توی چشمای خیس تر آسمون گم بشه. زیر بارون که باشی هیچ کس ازت نمیپرسه این دونه های کوچولو که دارن روی گونهای داغت سر میخورن چیه ؟هر چند اونایی که من دیدم اگه بارون هم نیاد ازت نمیپرسن اینا چیه ...

خلاصه هر چی فکر میکنم نمیتونم بقیه ترانه رو پیدا کنم .خودم هم اینقدر حرف دارم اما افسوس که نمیتونم همه چیز رو بگم .چرا ما آدمها توی دنیایه به این بزرگی یه جای کوچیک واسه خودمون نداریم که هر چی دلمون میخواد بگیم .دارم دنبال اونجا میگردم .شاید اون دریایی که میخوام بهش برسم همون جا باشه .دعا کنید زودتر به دریام برسم .



sahar ::: جمعه 86/9/2::: ساعت 9:10 عصر


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 24
کل بازدید :127051

>> درباره خودم <<

>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

>>آرشیو شده ها<<

>>لوگوی وبلاگ من<<
بیا با هم تا به دریا برسیم

>>لینک دوستان<<

>>لوگوی دوستان<<


































>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>طراح قالب<<