سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوش رفتاری، بر محبّت دل ها می افزاید . [امام علی علیه السلام]
بیا با هم تا به دریا برسیم

 

سلام
تا حالا فکر کردید خدا تو زندگی چه جوری راهنمایی تون میکنه ؟چه جوری راه و چاه بهتون نشون میده ؟حالا فکر کردید یا نه نمی دونم جوابتون چیه، اما من امروز دو جا با همه وجودم دیدم خدا بهم گفت چه کنم .با تک تک سلول های بدنم بودن خدا کنارم رو حس کردم .اینقدر خدا رو به خودم نزدیک دیدم که ازش شرمنده شدم .شرمنده این که اون هنوز منو فراموش نکرده ولی من خیلی جاها فراموشش کردم.
امروز که داشتم میرفتم کلاس خیلی اتفاقی تصمیم گرفتم جلوی حرم منتظر دوستم بمونم .تو حال و هوای خودم بودم که نمیدونم چی شد یاد یکی از مشکلاتم افتادم .مشکل کوچیکی نبود  البته  اون لحظه فکر می کردم خیلی بزرگه .دلم شکست .همونجا جلوی حرم به خدا گفتم آخه خدا چرا من ؟چرا بین این همه آدم من باید این مشکل رو داشته باشم.مشغول همین فکرا بودم که دونفر اتفاقی کنارم منتظر تاکسی ایستادن و شروع کردن به حرف زدن .راستشو بگم لحن حرف زدنشون وسوسم کردم استراق سمع کنم .یکم که حرفاشون رو گوش دادم فهمیدم مشکل خیلی بزرگی دارن .مشکلی که به خاطرش آبروشون رفته بود .خودشون میگفتن دیگه آبرویی ندارن .یه دفعه به خودم گفتم استراق سمع گناه داره .دیگه حرفاشون رو گوش نکردم اما یه لحظه فکرایی که قبل از اومدنشون رو داشتم با حرفای اونا کنار هم گذاشتم .فکر میکنید چی شد؟فهمیدم چقدر من در مقابل هزاران انسان دیگه که مشکل اون ها رو داشتن خوشبختم .به خودم گفتم از خودت خجالت بکش .داشتی ناشکری نعمتی رو میکردی که خیلی ها ندارنش.بعد یکم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اون منتظر موندن ، اون کنار هم وایستادن واون استراق سمع  هیچ کدوم بی حکمت نبوده .حکمتش توی این بوده که خدا می خواست بهم بگه :آخه بنده عزیزمن ،بنده سر تا پا گناه من ،تو هنوز جزو خوشبخت ترین آدمها ی روی زمینی .همون جا از ته دل خدا رو شکر کردم .
گذشت. نزدیکای عصر شد .اتفاقی افتاد که دوباره حالم شدیدا گرفته شد .دوستام میدونن سر کدوم قضیه ولی دلیل ناراحتی من چیز دیگه ای بود.همین طورتو که دنیای نا امیدی خودم بودم یه دفعه یه قضیه ای یادم افتاد .یادم افتاد وضعیتی که من الان به خاطرش ناراحتم ،تقصیر هیچ کس نیست .یعنی قرار نیست تقصیر کسی باشه.این یه قول یا یه جور رازه بین من و خدا.قولی که خودم فراموشش کردم اما خدا هنوز فراموشش نکرده .چه قدر ما آدمها موجودات جالبی هستیم .خودمون از خدا چیزی رو میخواییم ،اما بعدش فراموش میکنیم ازش چی خواسته بودیم و می افتیم توی خط ناشکری.نه خدا هیچ وقت فراموش نمیکنه به بنده هاش چه قولی داده .اما این شیطونه که به ما آدمها القا می کنه خدا فراموشت کرده، دریغ از این که نمی دونه خدا عاشق بنده هاشه و هیچ وقت به هیچ قیمتی فراموششون نمیکنه.


هیچ وقت از رحمت خدا نا امید نشو.خدا مهربونترینی که تا حالا دیدی و خواهی دید.



sahar ::: پنج شنبه 86/11/18::: ساعت 12:46 صبح


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 14
بازدید دیروز: 4
کل بازدید :127150

>> درباره خودم <<

>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

>>آرشیو شده ها<<

>>لوگوی وبلاگ من<<
بیا با هم تا به دریا برسیم

>>لینک دوستان<<

>>لوگوی دوستان<<


































>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>طراح قالب<<