سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شریف‏ترین بى‏نیازى ، وانهادن آرزوهاست . [نهج البلاغه]
بیا با هم تا به دریا برسیم

 

دیروز خواستم از این یک سالی که گذشت بنویسم اما نشد .اما امروز می خوام از اتفاقات چند ساعته ای که افتاد و خیلی چیزهایی رو که ندیده بودم و دیدم ،بنویسم .چند روز پیش بعد از مدتها خبر دادن که رییس جمهور وهیئت همراه قرارهتشریف بیارن  قم.راستش رو بگم اصلا برام چیز جالبی نبود.چون می دونستم که ایشون چی می خوان بگن و بقیه می خوان  چه بکنن.دیروز بعد از کلی معطلی به دلیل سخنرانی ایشون تو حرم تونستم خودم رو به دانشگاه برسونم.یه لحظه شک کردم این جا همون دانشگاه قبلی ماست یا نه ؟بس که عوض شده بود .یه دفعه یه پارچه نوشته رو دیدم که فهمیدم چه اتفاقی افتاده .قرار بود دیروز رییس دانشگاه پیام نور بیان دانشگاهمون .نمی دونم چه طور این افتخار به دانشگاه پیام نور قم داده شده بود .آخه دفعه قبل که ما پیگیر حضور ایشون توی دانشگاه بودیم تنها جوابی که از مسئولین گرفتیم این بود که :دانشگاه ما مگه چی داره که کسی بخواد بیاد.تفهیم کردن این مسئله که اونها باید بیان و ببین که ما هیچی نداریم کار سختی بود البته به مسئولین دانشگاه.خلاصه برگردیم به امروز .صبح فهمیدم که وزیر قراره بیاد دانشگاه ما .نه اشتباه نکنید ،وزیر علوم نه ،وزیر آموزش و پرورش .باز هم اشتباه نکنید ما دانشجو هستیم .
قرار بود جلسه پرسش و پاسخ باشه  اما نه شبیه اونهایی که شما دیدید .وقتی ما از رییس دانشگاه خواستیم بهمون اجازه صحبت رودررو رو بده با رفتار کاملا مودبانه ایشون ،جوابمون رو گرفتیم .اول از هرکس که پرسیدیم برنامه چیه گفتن پرسش و پاسخ.اما برای این سوال که از دانشجوها کی قراره صحبت کنه ،کسی جوابی نداشت .چرا چون آقایون معتقد بودند که جایی برای صحبت یه دانشجو نیست.وقتی میگفتی چرا میگفتن اگه سوالی دارید بنویسید ما بهشون می رسونیم .امروز سطح بینش رییس دانشگاهمون رو به خوبی درک  کردم ،وقتی که در جواب این حرف من که :من دوست دارم به عنوان یه دانشجو با خود وزیر رودرور صحبت کنم گفت تو می خوای بری وسط این همه مرد ؟این نگرشی است که در اون زن و مرد از حقوق مساوی در جامعه برخورداره.
خیلی جالب بود وقتی ما خواستیم نامه های دانشجویان رو یه دانشجو به دست وزیر برسونه اما کسی اجازه نداد و به زور نامه ها به شورای سانسور منتقل شد.هرچند وزیر محترم گفتن بدید به من نمی خواد سانسورش کنید  و همه فکر کردن مشکلات حل شد ولی ...
جالب بود وقتی ازشون پرسیده شد که چرا بدون امکانات این همه دانشجو می گیرید ،گفت ما چوب حراج زدیم به مالمون و شما رو پذیرفتیم ...
جالب بود وقتی پرسیده شد چرا دانشگاه ما امکانات نداره گفتن اگر امکانات می خواستید می تونستید دانشگاه خوب قبول بشید .کسی جلوی شما رو نگرفته بود....
جالب بود وقتی یکی یکی سوالات رو نگاه می کردو با خنده و شوخی جوابشون رو می داد و هیچ چیز عاید دانشجو نمی شد...
جالب تر جایی بود که وقتی از وزیر خواستیم یه دانشجو بره و همه مشکلات رو به عرض ایشون برسونه گفت وقت نداریم.وقتی بچه ها دو باره و سه باره مطرح کردن ...وقتی یه نامه نوشتن و مستقیم به دستشون رسوندن و وقتی یه دانشجو با تمام شخصیتش بلند شد و خیلی محترمانه از وزیر یه لحظه و فقط یه لحظه وقت خواست ولی با کمال ادب تنها جوابی که براش حاصل شد این بود: بشین آقا نظم جلسه رو بهم نزن .شما که بهتون نمی خوره دانشجو باشید چرا شما این طور رفتار می کنید.جناب دکتر محمدرضایی من از مدیریت شما اصلا انتظار نداشتم که دانشجو ها این قدر بی نظم باشن و ....و اون دانشجو با کمال ادب نشست و هیچ چیز نگفت جز سکوت .سکوتی که برای من دانشجو اصلا قابل تحمل نبود .
جالب بود وقتی با صدای بلند گفتم جلسه ای که دانشجو توش اجازه حرف زدن نداشته باشه به هیچ دردی نمی خوره ،تنها پاسخی که گرفتم نگاه سنگین و غضبناک مسئولین دانشگاه بود به این معنی که باشه بعدا جواب حرفت رو خواهی گرفت ...
البته بی انصاف نباشیم جلسه نکات مثبتی هم داشت .مثلا رییس تا تونست از خودش تعریف کرد و کارهایی که فقط برای دانشجوهایی که مثل دخترها و پسرهاش می مونن انجام داده .الحق هم که بچه ها کاملا بیاناتش رو تایید کردن...
خلاصه جلسه تموم شد و وزیر داشت می رفت .به زور خودم رو از لا به لای جمعیت بهش رسوندم تا فقط ازش به خاطر ارزشی که برای من دانشجو قائل شده بود تشکرکنم اما با اشاره یکی از دوستانم که اون موقع نفهمیدم چی گفت خودم رو کنارکشیدم. ولی بعد بهم گفت وقتی میخواستی حرف بزنی زیر ذره بین مسئول فرهنگی بودی که ببینن بعدا با تو چه کنن...
جلسه تموم شد و وزیر با کلی تشکر و قدردانی از طرف مسئولین از دانشگاه رفتند اما خاطره امروز هیچ وقت از ذهن من و خیلی های دیگه نمیره.هیچ وقت فراموش نمی کنم که هنوز هم توی این دنیا برای آدمها نه به اندازه انسان بودنشون بلکه به اندازه سمت و اسمشون احترام می ذارن.
من امروز طرفم رو مسئولینی دیدم که حتی یک لحظه به دانشجوی این مملکت اجازه صحبت ندادند.دانشجویی که فقط به جرم پیام نوری بودن تحقیر شد.
برای مسئولین و بیشتر مردم کشورم متاسفم اگر همه بالایی ها این برخورد رو باهاشون داشته باشن.مملکتی که مسئولینش داعیه دار انتقاد پذیری هستند و حتی جرات شنیدن چند انتقاد ازطرف دانشجو رو نداشتند چه برسه به ...

 

 



sahar ::: جمعه 87/1/30::: ساعت 1:20 صبح


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 18
بازدید دیروز: 8
کل بازدید :127045

>> درباره خودم <<

>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

>>آرشیو شده ها<<

>>لوگوی وبلاگ من<<
بیا با هم تا به دریا برسیم

>>لینک دوستان<<

>>لوگوی دوستان<<


































>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>طراح قالب<<