شهر هرت جایی است که در آن رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب
شهر هرت جایی است که در آن اوّل ازدواج میکنند، بعد همدیگر را میشناسند
شهر هرت جایی است که در آن همه «بَد» اند، مگر اینکه خلافش ثابت شود
شهر هرت جایی است که در آن بهشتش زیر پای مادرانی است که حقّی از زندگی و فرزند و همسر ندارند
شهر هرت جایی است که سه میلیون نابغه را از خود رانده و مفت و مسلّم تحویل دیگر کشورها داده
شهر هرت جایی است که در آن درختان عامل اصلی ترافیک اند و باید بریده شوند تا ماشینها راحت تر برانند
شهر هرت جایی است که در آن کودکان زاده میشوند تا عقده های پدرها و مادرهایشان را درمان کنند
شهر هرت جایی است که در آن شوهر ها انگشتر الماس برای همسرانشان میخرند، اما حوصله ی پنج دقیقه قدم زدن با آنها را ندارند
شهر هرت جایی است که در آن همه با هم مساوی اند و بعضی ها مساوی تر
شهر هرت جایی است که در آن برای پیش دکتر رفتن یک مریض، حتماً باید پارتی داشت
شهر هرت جایی است که در آن با میلیونها دلار پول، بعد از ماهها فقط میتوان برای مردم مصیبت دیده چند چادر برپا کرد
شهر هرت جایی است که لیست کاندیدا های تائید صلاحیت شد? مجلس آن، فقط یک هفته قبل از انتخابات اعلام میشود تا مردم فرصت کافی برای تحقیق داشته باشند
شهر هرت جایی است که در آن خنده عقل را زائل میکند
شهر هرت جایی است که در آن زن باید گوش? خانه باشد و آن «گوشه»، آشپزخانه است و به آن زن میگویند: مروارید در صدف
شهر هرت جایی است که در آن مردم سوار تاکسی میشوند تا زود برسند سر کار و کار کنند و پول کرا ی? تاکسیشان را در بیاورند
شهر هرت جایی است که بهائیان پاسپورت دریافت میکنند، بدون آنکه درخواست آن را داده باشند
شهر هرت جایی است که در آن سی و سه بچه کشته میشوند و ماموران امنیت شهر میگویند: به ما چه؟ مادرها پدرها میخواستند مواظب بچه هاشان باشند
شهر هرت جایی است که در آن نصف مردمش زیر خط فقراند، اما سریالهای تلویزیونشان را توی کاخها میسازند
شهر هرت جایی است که در آن دو سال باید بروی سربازی تا بلیط پاره کردن یاد بگیری
شهر هرت جایی است که در آن همسر جانباز برای داشتن دو نان لواش سر سفره، باید بدن خود را بفروشد
شهر هرت جایی است که در آن موسیقی حرام است... حرام
شهر هرت جایی است که در آن گریه محترم و خنده محکوم است
شهر هرت جایی است که در زمستان، کسب و کار و زندگی یک هفته میخوابد
شهر هرت جایی است که از بودج? فرهنگ و هنر و آموزش آن زده میشود تا دل چند نفری بیشتر خوش باشد
شهر هرت جایی است که در آن «وطن» هرگز مفهومی ندارد و باعث ننگ است
شهر هرت جایی است که در آن هرگز آنچه را که بلدی نباید به دیگران بیاموزی
شهر هرت جایی است که در آن هم? شغلها پست و بی ارزش اند، مگر چند مورد انگشت شمار
شهر هرت جایی است که در آن وقتی میروی مدرسه، کیفت را میگردند، مبادا آینه داشته باشی
شهر هرت جایی است که در آن دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است
شهر هرت جایی است که در فرودگاه آن پدر و برادرت رو میتوانی ببوسی، اما همسرت را نه
شهر هرت جایی است که در آن وقتی از دختری میپرسند آیا میخواهی با این آقا زندگی کنی؟ جواب میدهد: نمیدونم... هرچی بابام بگه
شهر هرت جایی است که مردم آن روی نفت و گاز نشسته اند اما مدرسه ها آتش میگیرند و بچه مدرسه ایها جزغاله میشوند، چون مردم کشوری در آن طرف مزرها درگیر جنگ اند و در نتیجه چراغی که به مسجد رواست، به خانه حرام است
شهر هرت جایی است که در آن وقتی میخواهی ازدواج کنی، پانصد ششصد نفر را دعوت میکنی و شام میدی تا بروند و از بدی و زشتی و نفهمی و بی کلاسی تو حرف بزنند
شهر هرت جایی است که در آن هشتاد نفر از بین صد نفر جوانش امیدوارند بتوانند به بلاد بعید مهاجرت کنند
شهر هرت جایی است که در آن هرگز نمیشود روی پشت بامش رفت، مگر اینکه از یک طرفش بیفتی
...شهر هرت جایی است که
بازدید دیروز: 14
کل بازدید :128948
قافله رفت و...
علی
شلوارت کو؟؟؟؟؟؟
امام صادق
سردارعشق ...
باران که می بارد تو می آیی ...
تولدم مبارک
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386