سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و چون دهقانان انبار هنگام رفتن امام به شام او را دیدند ، براى وى پیاده شدند و پیشاپیش دویدند . فرمود : ] این چه کار بود که کردید ؟ [ گفتند : عادتى است که داریم و بدان امیران خود را بزرگ مى‏شماریم . فرمود : ] به خدا که امیران شما از این کار سودى نبردند ، و شما در دنیایتان خود را بدان به رنج مى‏افکنید و در آخرتتان بدبخت مى‏گردید . و چه زیانبار است رنجى که کیفر در پى آن است ، و چه سودمند است آسایشى که با آن از آتش امان است . [نهج البلاغه]
بیا با هم تا به دریا برسیم

راز وجود

تو چه هستی ای انسان ؟!
تو که هستی ،ای مغرور ؟!
تو که د رخود بشکستی همه پرها ی صعود
تو که نا آگاهی از پیچ وخم "راز وجود"
تو که تصویر شکفتن را در نطفه ی گل

نتوانی دیدن.
تو که خط های رهایی را د رنقش پر پروانه
نتوانی دیدن.

تو که یک لحظه غزل هیا پرستو هارا
نتوانی د ریافت

تو که از بغض گلوگیر شباهنگی د رکوچه شب
غافل وبی خبری
تو که از نغمه ی موسیقی باران بر برگ
هیچ لذت نبری
تو که نجوای گیاهان را در حجله یصبح
نتوانی بشنود

تو که هرگز" حرکت "را و"شدن" را در سنگ
نتوانی دانست

کی توانی دانست

شهر"اسرار "کجاست؟
کی توان خواندن
آن "خط غیب"که در دیده ی ما نا پیداست؟

کی توانی دیدن
"چنگی"نغمه گری را که از او
سقف نه توی "ازل"تا به "ابد"پر از صداست؟
کی توانی دریافت
که به ه رمویرگ غنچه سرخ
و به هر پرده که در هستی ماست
نقش زیبنده هستی آراست؟

گوش کن ،هر تپش نبض تو د ر"کوچه رگ"
به زبانی که ندانی گوید
آنکه پای خرد وعلم بشر به سرا پرده ذاتش نرسد
آنکه د رقدرت و شوکت یکتاست
آنکه بی جا ومکانست ،ولی د رهمه جاهست
آفریننده ی پاینده ی بی مثل

                                                    "خداست"



sahar ::: جمعه 86/7/20::: ساعت 12:48 صبح


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :128684

>> درباره خودم <<

>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<

>>آرشیو شده ها<<

>>لوگوی وبلاگ من<<
بیا با هم تا به دریا برسیم

>>لینک دوستان<<

>>لوگوی دوستان<<


































>>اشتراک در خبرنامه<<
 

>>طراح قالب<<