راز وجود
تو چه هستی ای انسان ؟!
تو که هستی ،ای مغرور ؟!
تو که د رخود بشکستی همه پرها ی صعود
تو که نا آگاهی از پیچ وخم "راز وجود"
تو که تصویر شکفتن را در نطفه ی گل
نتوانی دیدن.
تو که خط های رهایی را د رنقش پر پروانه
نتوانی دیدن.
تو که یک لحظه غزل هیا پرستو هارا
نتوانی د ریافت
تو که از بغض گلوگیر شباهنگی د رکوچه شب
غافل وبی خبری
تو که از نغمه ی موسیقی باران بر برگ
هیچ لذت نبری
تو که نجوای گیاهان را در حجله یصبح
نتوانی بشنود
تو که هرگز" حرکت "را و"شدن" را در سنگ
نتوانی دانست
کی توانی دانست
شهر"اسرار "کجاست؟
کی توان خواندن
آن "خط غیب"که در دیده ی ما نا پیداست؟
کی توانی دیدن
"چنگی"نغمه گری را که از او
سقف نه توی "ازل"تا به "ابد"پر از صداست؟
کی توانی دریافت
که به ه رمویرگ غنچه سرخ
و به هر پرده که در هستی ماست
نقش زیبنده هستی آراست؟
گوش کن ،هر تپش نبض تو د ر"کوچه رگ"
به زبانی که ندانی گوید
آنکه پای خرد وعلم بشر به سرا پرده ذاتش نرسد
آنکه د رقدرت و شوکت یکتاست
آنکه بی جا ومکانست ،ولی د رهمه جاهست
آفریننده ی پاینده ی بی مثل
"خداست"
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :128684
قافله رفت و...
علی
شلوارت کو؟؟؟؟؟؟
امام صادق
سردارعشق ...
باران که می بارد تو می آیی ...
تولدم مبارک
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386